پدر و پسر و روح، در "نسبت" به ذات یکی هستند اما در "نسبت" به یکدیگر، تمایز دارند. این معنا فاقد اشکال عقلانی است زیرا اگر چه "نسبت"، جزو مقولات عرضی ارسطویی است و خدا مبرای از عرض است (چون عرض بطورکلی، از ملحقّات ذات است) اما "نسبت" چنان است که در ذات تغییر ایجاد نمی کند؛ پس می توان از این عرضی که در ذات تغییر ایجاد نمی کند برای تبیین چگونگی ارتباط پدر و پسر و روح با ذات، سود جست؛ این معنا توسط آگوستین مطرح گردید.*
مثلا اگر اتومبیل فردی را از او بگیرند دیگر نسبت بین آن فرد با اتومبیل، ملغی خواهد شد؛ آن نسبت، فقط در رابطۀ آن فرد با اتومبیل ایجاد شده است و صِرف آن نسبت در ذات آن فرد تغییر ایجاد نمی دهد؛ همچنین مطرح کردن نسبتِ بین پدر و پسر و روحْ با ذات خدا، خالی از اشکال بروز تغییر در ذات خداست.
اما در ادامه این را نیز اضافه کنم که نسبت پدر و پسر و روح را با ذات، بنابر دلالت مطابقت و التزام در منطق ارسطویی می توان به شکل زیر تقریری نو کرد: پدر و پسر و روح، در نسبت به ذات، دلالتِ مطابقت دارند : یعنی پدر و پسر و روح، هر کدام به تنهایی کل ذات هستند. پدر و پسر و روح، در نسبت به یکدیگر، دلالت التزام دارند: یعنی پدر بر این دلالت می کند که پسر و روح نیست؛ و پسر بر این دلالت می کند که پدر و روح نیست و همچنین روح بر این دلالت می کند که پدر و پسر نیست.
------------------- *در واقع، نزد آگوستین نسبت، عَرَض دانسته نشده است؛ ر.ک کتاب "دربارۀ تثلیثِ" آگوستین؛ فصل پنجم،پاراگراف پنجم.